Sunday 6 February 2022

 

شوق دیدار

در آن سرخی فلق

در آن سپیده دم امید

در آن دو دلی

که تو باشی یا نباشی

آمدم به سوی تو.

تو نمی دانی با چه اشتیاق

آمدم به سوی تو

با دنیایی از امید.

گفتم نه رفته

حتما رفته

باز گفتم نه، هنوز وقت هست.

گفتم می روم کوی یار

گذر می کنم.

همچنان در فکر تو و شتابان

رسیدم و ناگهان شوق در دلم افتاد

نور چراغ خانه ات در چشمم افتاد

و تو مرا دیدی که دوانم به سویت

و در باز شد

تو در آغوشم جای گرفتی

و بوسه ای شیرین از لبانت ربودم.

مجید شهریاری ۲۲ ژانویه ۲۰۲۲



Tuesday 19 October 2021

با من بیا

 دستت را دستم بگذار

چشمهایت را با من همسو کن

و با قدم های استوار

با من بیا به دیار رستن ها 

به کنار برکه ای رویم 

که پرندگان در آن به زندگی مشغولند

و با خورشید و ماه همسایه اند.


فرشته ای از  پیش خدایان 

بر بام ما نشسته است  

تا با بوسه ای

عشق را

در کویر

به بار نشاند.

ای پری مهربان‌ 

که وجودت انکار نا پاکی هاست.

آغوشت خلوتکاه عشق است.


با من بیا به آن سوی اقیانوسها

با من بیا به آن سوی آسمان ها

با من بیا به کهکشان 

ستاره ای نورانی ترا منتظر است

ستاره ای بکر میزبان توست

فراموش کن زمین را

علف های هرز بگذار در خود بلولند

گل ها شیپوری ندا می دهند

که گلهای اطلسی در بستری 

آرزوی ترا دارند

مرداب را بگذار بماند 

جز تعفن در آن خبری نیست

خار را جز گزندگی سودی نیست

رها کن آن را 

تا گردباد او را با خود ببرد

مجید شهریاری۲۰۲۱

Tuesday 16 February 2021

 

“روزی ما دوباره كبوترهایمان را پیدا خواهیم كرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت

روزی كه كمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی كه دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ایست
و قلب
برای زندگی بس است

روزی كه معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی كه آهنگ هر حرف، زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر، رنج جستجوی قافیه نبرم
روزی كه هر حرف ترانه ایست
تا كمترین سرود بوسه باشد

روزی كه تو بیایی، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یكسان شود
روزی كه ما دوباره برای كبوترهایمان دانه بریزیم ... 

و من آنروز را انتظار می كشم
حتی روزی
كه دیگر
نباشم”


― احمد شاملو

Tuesday 15 December 2020

 اندر باب کرونا ۲

 

آز هنگامی که این  ویروس به زمین یورش آورد بیش از یک سال می گذرد. این موجود که دیدن آن با میکروسکوپ  الکترونیکی ممکن است جز مرگ و بیماری هنر دیگری ندارد. سایه نحس خود را بر فرزندان مشی و مشیانه افکنده است. صد ها هزار انسان را به کام مرگ فرستاده است. شهر ها بی روح و جامعه در بیگانگی به سر می برد. 

اما گویی صدای امیدی شنیده می شود. واکسن، واکسن کووید ۱۹ در راه است. گویی نجات دهنده در راه است. 

زمزمه های  هم درباره جهش این ویروس شنیده می شود؟

واکسیناسیون آغاز شده است. در هر شکل هم واکسن، هم مقاومت انسان ها در این  نبرد  پیروز خواهند  شد. 

 

 

Friday 27 November 2020

 

شب چله یا یلدا

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود.

در روزگاران بسیار دور ظلمت و تاریکی همه جا را پوشانده بود. نه زمان پیدا بود نه مکان آشکار . تاریکی همه زیبایی ها را گرفته بود

سر زمینی بود که فراوان برکه و مرغزار داشت. نسیم این سرزمین بوی بهشت را معطر می کرد و چهره آن روی فلک را منور می گردانید.

در شبی که  از قیر  سیاه تر و از کهکشان طولانی تر بود ناگهان نوری درخشید و سیاهی  شب به روشنایی روز مرداد ماه مبدل شد . دختری ظاهر شد زیبا اندام چنانکه آفتاب رخسارش آتش در سایه ی چاه می زد و سایه ی زلفش دود از خرمن ماه بر می آورد

نام آن دختر یلدا و نام آن نور ظلمت ستیز  خورشید شد.

از آن پس به پاس میلاد خورشید این شاه سیارگان،  ایرانیان پاک نژاد در  این شب  شعر می خوانند، افسانه می گویند و به می گساری می پردازند. این  شب را خجسته و گرامی می دارند. 

و به حق شاعر طبیعت  و والا مقام منوچهری دامغانی چه بجا و خوش گفته است:

بلبل نگوید این زمان، لحن و سرود تازیان ...........



و

Friday 20 November 2020

 آیا آرامگاه فردوسی تبدیل به گورستان می شود؟

 

چند سال پیش  شاعر گرانبها و میهن پرست آقای اخوان را در  محوطه آرامگاه فردوسی پاکزاد به خاک سپردند. امسال هم استاد آواز ایران، آرام بخش دل های زخمی و خسته و شادی بخش خانه های ایرانیان را در آنجا به خاک سپردند. هر دو ایشان جایگاه ویژه ای در دل ایرانی ها  دارند. هر دو در ادبیات و فرهنگ ایران هم جایگاه بلند و رفیع دارند. کیست که با شنیدن آهنگ قاصدک با صدای رویايی و معجزه گر استاد شجریان و شعر قاصدک بی اختیار عروج نکند و به سرزمین خدایان پا نگذارد.

آیا این فرهنگ خواهد شد؟ آیا فردا کسان دیگر را در آنجا به گور خواهند سپرد؟ و اگر این یک فرهنگ شود، آیا آرامگاه فردوسی به گورستان تبدیل نخواهد شد؟ اگر همین جا این شروع قطع می شد دردی نبود ولی اگر ادامه پیدا کند؟ این بدعت شایسته نیست که آرامگاه ستاره های درخشان آسمان ادب و دانش ایران تبدیل به گورستان شود.

 

Sunday 17 May 2020

اندر باب کرونا

اندر باب کرونا
آمدند و کندند و کشتند و سوختند و بردندو رفتند. 
این گفته یا نوشته وصف حمله مغول به بخارا است که می‌شود به کرونا هم نسبت داد.
کرونا ویروسی که در سال گذشته در شهر وهان به بدن انسان ورود کرد و تا این لحظه که من در حال نوشتن هستم ده ها هزار  نفر را در تمام دنیا به کام مرگ فرستاده است. از خاور  تا باختر  و از شمال تا جنوب جهان را به تعطیلی کشانده است .میلیون ها نفر  را بیکار و یا به خانه فرستاده است. . نیروی انتظامی مردم را تقریبا خانه نشین کرد ه است . تمام دبستان ها و دانشگاه ها بسته شده است .رستوران ها و مکان های خورد و خوراک تعطیل شده است. مراسم و جشن ها هم برگذار نمی شود. ورزش و تورنمنت کنسل شد ه است.  مردم آینده ای موهوم را به انتظار نشسته  اند. ترس و وحشت و نگرانی عموی در چهره آدم‌ها هویدا است. وخیلی ها با ماسک و دستکش در بیرون ظاهر می‌شوند .
هزاران هواپیما در آشیانه خفته است. کشورها مرز های ورودی را بر روی بیگانگان بسته اند.
و گل ها در بازار بی خریدا ر ماندند و پژمردند. آغوش کشیدن و بوسیدن گویی دست نیافتنی است و به حسرت تبدیل شده است.
گویی همه منتظر معجزه هستند .  دانشمندان و پزشکان در تلاش شبانه روزی برای یافتن واکسن این ویروس  هستند.
با پیشگیری و‌کنترل شدید ،  از شدت شیوع این بیماری کاسته شد ه است . امید به شروع زندگی عادی در جامه بیشتر شده است.
 سازمان بهداشت جهانی هشدار داد این ویروس دوباره در پاییز و زمستان بر خواهد گشت.
در هر حال باید نتیجه گرفت که اقتصاد جهان ضربه سختی خورد و مردم فقیر تر شدند و اگر تا سال آینده واکسن کشف نشود و این پاندمی دوباره ‌پیش بیاید خطر بزرگی امنیت جهانی را تهدید خواهد کرد.
تخمین زده می‌شود که این ویروس و بیماری ۸٫۸ تریلیون دلار به اقتصاد جهان لطمه زده است.
 امیدواریم که  به قول حافظ شیرازی:
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر
بار دگر روزگار چون شکر اید