Friday 14 September 2007

کدام نسل



چه گویم این قوم پریشان را
ـکه خورشیدش را گم کرده است ـ چه گویم

چه گویم این قوم را
که ریشه هایش را دفن کرده در زمینی شوره زار

اسب و شمشیرش را
این قوم
گویی
در دشت ها و تپه ها
به ودیعه سپرده

این همه درد و حسرت
در کدام پستو خانه
به بغض نشسته

این همه گلوله و خنجر
در قلب کدام نسل
به ریشه نشسته

چشمان کودکان جنوب
به کدام سو می نگرد
آیا هست رودی
که دلتایش میزبان ریشه های خشک باشد
و یا پرنده ای
که سرودی شود در کنار آفتاب

بیست و سوم نوامبر 1996

Sunday 9 September 2007

می سرنکشیده

بیست و هشتم ژولای 1995

در آن هنگام که گل سرخ
در باغ تنها ماند

در آن شب
که تنها ستاره آسمان
پشت ابر پنهان شد

در آن دم که قدح می
سر نکشیده
بر جای ماند

در آن سکوت
که پرندگان رمیده بودند
از دست شکارچی

رسید آوایی
که فلق در راه است

رسید آوایی
که رودخانه ای خرامان می آید
سرود خوانان

رسید آوایی
که فوجی از کبوتران در راهند
پروازشان
پرواز رهایی