Wednesday 30 December 2009

یلدا

یلدا سپری شد. سال نو میلادی پشت در ایستاده است و در می کوبد. درها بگشاییم و به سوی روشنایی برویم. طریق عشق و مهرورزی را بگیریم و نشان دلداگی را به سینه زنیم. به خرابات رویم و خرقه در گرو می گذاریم، که حافظ گوید:
داشتم دلقی و صد عیب مرا می پوشید
خرقه رهن می و مطرب شد و زناربماند
آری، غم رها باید کرد و بدست باد سپرد. از اندیشه های غم گستر بگزیزیم و گشاده رو و خندان باشیم. کردار نیک، گفتار نیک و اندیشه نیک را آیین خود سازیم. چراکه تنها راه رستگاری گام زدن در راه راستی است.
محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصه ماست که در سر هر بازار بماند

خوش آنکس که با عشق عهد جاوید بسته است. خوش آنکس که راه قلندری داند و دل در گرو زلف یار دارد. خوش آنکس که دلش نقش مهر دارد و هم مسلک نظر بازان است. آری خاک در کویش ببوییم و در انتظار اشاره نرگس مستش باشیم تا کام دل بجوییم.
سرود مجلس جمشید گفته اند این بود
که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند
صفات بد و زشت به ویژه خشم و نفرت را از خود برانید. خودستایی خصلت اهریمن است.
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته در آیید

دوستان!
کنون جام می بر دارید تا نشان عشق ببینید

نوش

Tuesday 1 December 2009

کوزه گر خود در کوزه افتاد

این روزها به علت شیوع انفلوانزای خوکی و مرگ و میر خبرهای زیادی در باره آن نوشته می شود. شرکتهای دارویی و واکسن سازی ملیارد ها دلار ازشیوع این پاندامی به جیب می زنند و کیسه مردم را خالی می کنند.
این جانب برای اگهی عموم ، مبتلا شدنم را به آنفلوانزای خوکی توضیح میدهم. پیش از هر چیز باید بگویم که این بیماری حال آدم را حسابی می گیرد ولی جای هیچگونه نگرانی برای افراد سالم و عاری از بیماری مزمن نیست. علائم این بیماری دو روز بعد از مبتلا شدن بروز می کند. فکر کنم که این ویروس را یکی از بیمارانم به من به عاریت داد و باعث شد اینجانب چهار هفته بیمار باشم و دو هفته از تخت بیرون نیایم. علائم این بیماری شبیه آنفلوانزای معمولی است ولی شدیدتر. تب معمولی یا شدید، کوفتگی و خستگی بیش از حد، سرفه های خشک، بی حالی شدید ، درد خفیف ماهیچه ها، سر درد. این بیماری بعد از سه روز و قطع تب دیگر مسری نیست.
من که ابتدا فکر کردم این یک سرما خردگی معمولی است، چهار روز منتظر ماندم تا سرباز های دلیر بدنم به مصاف این ویروس های دون و پست بروند و انها را تار ومار کنند. ولی بر خلاف فکرم عارضه رفع نشد و من به ازمایش های مختلف پناه بردم. آرمایش خون نرمال، عکس قفسه سینه نرمال ولی نمونه برداری از گلو نشان داد که حرامیان خوکی قصد جانم کردند.
و چون من دشمن ذاتی بیماری هستم، آنها را محاصره کردم و یک به یک آنها را نابود کردم و سلامت خود را باز یافتم.

Monday 12 October 2009

پرداخت نقدی یارانه گامی به جلو


یکی از کار های خوب که در این دولت بناست اجرا شود، پرداخت نقدی یارانه است. گامی در کل به سوی مردمسالاری است. چطور؟ یکم: گامی به سوی عدالت است. پول هنگفتی که دولتها به شکل یارانه غیرنقدی پرداخت میکنند سهم ناچیزی عاید اقشار فقیر و محتاج میشود. برای نمونه فرد فقیری که وسایل نقلیه ندارد از رایانه غیرنقدی بنزین کنونی چیزی عایدش نمی شود. ودر کل آن کس که کمتر مصرف می کند در وضعیت فعلی کمتر نصیبش می شود. در واقع وضعیت کنونی به سود افراد پردرامد و پرمصرف است و با پرداخت نقدی یارانه فقیران سود میبرند. دوم: این افراد بی نوا غرور و عزت خود را با هزار تومان در جلو هر کس و ناکس خورد نمی کنند. به مانند خیلی از کشورهای باختری این پول را از صندوق عمومی دریافت می کند. سوم: از شدت بزه کاری کاسته میشود. چهارم: فرد خود تصمیم می گیرد پول را چه جوری مصزف کند. البته درست است که کالا ها گران خواهد شد ولی با رایانه نقدی برجستگی گرانی برای بی چیزان کمتر است

Thursday 24 September 2009

خودکشی دختران جوان در دانمارک



دست زدن به خودکشی دختران جوان پدیده ی تازه ی نیست و در همه جوامع پیش می اید. ولی این پدیده در میان دختران جوانی که ریشه خاورمیانه ای دارند از بقیه قشرها بالاست. در یک بیمارستانی که حوزه پوشش آن دویست هزار شهروند است ،بطور میانگین در هر هفته دو دختر جوان دست به خود کشی زده اند بستری میشوند . والدین هشتاد درصد این بیماران تبار خاور میانه ای دارند. دلیل این کار هم مسائل جنسی ، عشقی و ممنوعیت از آزادی های اجتماعی است. در کشورهای اسکاندیناوی که ازادی های اجتماعی و شخصی حد وحساب ندارد و نود وپنج درصد دختران و پسران شانرده ساله تجربه جنسی داشته اند.جلو گیری این والدین از معاشرت دخترانشان با همسالان خود ایجاد مشکل میکند و آنها را پریشان خاطر می کند و در نهایت دست به خود کشی می زنند

Thursday 27 August 2009

سرودی دیگر سرمستی دیگر

این هیولا را نیست نفسی دیگر
ای خلق
مشتی دیگر
غرشی دیگر

صخره را خواب بس
ای دریا
موجی دیگر
طوفانی دیگر

سوسن ویاسمن را صبر بس
ای ابر
تندری دیگر
بارانی دیگر

رگها را رنگی نیست
باری نیست
ای قلب
خونی دیگر
جریانی دیگر

شب را پایانی نیست
ظلمت را حسابی نیست
سردی را کتابی نیست
ای آفتاب
فلقی دیگر
سحری دیگر

زانوها را رمقی نیست
سینه ها را نفسی نیست
ای باد
توسنی دیگر
باره ای دیگر

این برفها را نیست جوهری دیگر
این یخها را نیست سنگینی دیگر
ای دماوند
شورشی دیگر
طغیانی دیگر
عاشقان را دار نیست دیگر
ای ساقی
سرودی دیگر

سرمستی دیگر

Friday 17 July 2009

خروپف


خروپف که گاه گاه به ایست کوتاه مدت تنفسی منجر می شود، با پیدایش فشار خون آسیبی ، ارتباط دارد. حدود چهار درصد مردم به قطع تنفس در هنگام خروپف دچار می شوند. این بیماری باعث میشود که فشار اکسیژن در بافت های بدن پایین برود و فشار گاز کربنیک بالا برود. قطع موقت تنفس باعث اختلالات زیادی در بدن می شود. سیستم هورمونها و متابولیسم بدن دچار اختلال میشود. امکان بروز بیماری قند وجود دارد. معالجه نکردن این بیماری درصد ریسک سکته قلبی و مغزی بالا می برد. این بیماری همچنین باعث میشود که این فرد چندین بار از خواب بیدار شود و در نتیجه کیفیت خواب پایین میرود و دچار کمبود خواب می شود. این افراد در هنگام کار و رانندگی ازدقت کم برخوردار هستند. این خود منشا سانحه های رانندگی و شغلی می باشد

Thursday 14 May 2009

ویژه گی ایرانیان


هر کشور و مردمی دارای ویژه گی خود می باشد. ایران به مانند یک درخت تنومند و کهنسال گر چه دارای شاخه های فراوان می باشد ولی تنه ی اصلی آن ریشه در تمام فلات قاره ایران دوانده است. واقعا ویژه گی ایرانی ها در چیست؟ آیا شیعه بودن آنهاست؟ آیا فارس یا آذری یا کرد یا لریا بلوچ یا ترکمن یا خراسانی... .. بودن است؟ آیا زردشتی بودن آنها ست؟ آیا بهایی بودن آنهاست؟ آیا شاعر بودن آنهاست؟ آیا داشتن امپراتوری ها ی بزرگ است؟ آیا داشتن فرهنگ چند هزار ساله است؟ آیا دولت لر زندیان است؟ آیا دولت قاجار ترکمن است؟ آیا دولت آذری صفوی است که زیبا ترین بنا ها را نه در تبریز بلکه در اصفهان بر پا می کند ؟ آیا دولت لر زندی است که شیراز را آباد می کند؟ آیا دولت سیستانی صفاری است؟ آیا حکومت ماد هاست؟ آیا زیبایی تنپوش کردی، لحجه دلنشین آذری ویژه گی ایرانی هاست ؟ یا همه اینهاست؟ آری ویژگی مردم ایران همبستگی آنهاست . تاریخ گواه این همبستگی است. هنگامی که هنوز نظام شاهنشاهی در ایران دایر بود، بودند کسانی مترسک تکه تکه شدن ایران را به نشان میدادند و می گفتند که اگر شاه برود ایران ایرانستان می شود. شاه رفت و ایران همان ایران ماند. محفلها و گروه هایی بودند که خواستند به خاطر قدرت و منافع سخصی تخم جدایی بیفکنند ولی هیچگاه نه مردمی شد و نه همگانی. هنوز هم بعضی از زورمداران این مسئله را لولوی سر خرمن می کنند. آری این ویژه گی کجاست؟ فرهنگ ایران تبلور خلق های ایران است. همه تلاش کردند و همه در شکل گرفتن این ویژه گی نقش دارند. این ویژگی در آن است تبعیضی در بین نیست. قهرمان شاهنامه ، رستم، از دیار سیستان است. قهرمان ملی ایران از دیار آذزابادگان است. و کرد ها اولین ایرانی ها هستند. آری خزان خیز ترین پاییز ها آمدند ولی هر بار در نوروز تفتان، دنا و سهند با دماوند بهار را جشن گرفتند

Friday 10 April 2009

جماعت بوزینگان

آورده اند که جماعتی از بوزینگان در کوهی بودند. چون شاه سیارگان به افق مغرب خرامید و جمال جهان آرای را بنقاب ظلام بپوشانید، سپاه زنگ بغیبت او بر لشکر روم چیره گشت و شبی چون کار عاصی روز محشر در آمد. باد شمال عنان گشاده و رکاب گران کرده ، بر بوزینگان شبیخون آورد. بیچارگان از سرما رنجور شدند. پناهی می جستند، ناگاه یراعه ای دیدند در طرفی افکنده ، گمان بردند آتش است. هیرم بر ان نهادند و می دمیدند
برابر ایشان مرغی بود بر درخت بانگ می کرد که: آن آتش نیست. البته به او التفات نمی نمودند. در این میان مردی آنجا رسید، مرغ را گفت: رنج مبر که بگفتار تو یار نباشد و تو رنجور گردی و در تقویم و تهذیب چنین کسان سعی پیوستن همچنان ست که کسی شمشیر بر سنگ آزماید و شکر در زیر آب پنهان کند. مرغ سخن وی نشنود و از درخت فرو آمد تا بوزینگان را حدیث یراعه را بهتر معلوم کند، بگرفتند سرش جدا کردند

یراعه : کرم شب تاب

Saturday 21 March 2009

بهار

دگر بار بهار آمد
بهار با گل و چمن آمد
تاریکی و سردی و سرما برفت
روز روشن با سروناز آمد
در حیاط درخت اقاقی پیر
گل داد و به سلام آمد
دوران ابر و مه سپری شد
ماه به سلام خورشید آمد
شب بود و شمع و گل و پروانه
بلبل نیز به جمع مستان آمد
چون کمند خیال رها شد
آن توسن صد آرزو آمد
کژدم غربت کوچ کرد
چونکه خسرو دوران آمد
راز خود به کس نگفتم
تا که آن محرم اسرار آمد
مستم و نشناسم سر ز پا
©چونکه آن ساقی سیمین بر آمد
اردیبهشت هشتادو چهار مجید شهریاری

Wednesday 11 March 2009

پبام نوروزی من



بهار دلکش
بار دیگر نوروز باستانی فرا رسید. بهار آمد. زمین جوان شد. نوروز روز آغاز شیدایی ، دوستی و مهرورزی از سر رسید. آری چه زیباست
روز وصل یاران رسید. روز یاد یاران رسید. روز رستن گل و گیاه رسید. و ما هم با دور ریختن زشتی ها و پلیدی ها به پیشباز بهار می رویم و نوروز را گرامی می داریم.
آری آری زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرنده پا بر برجاست
گر بیفروزیش شعله اش در هر کران پیداست
ور نه خاموش است و خاموشی گناه ما ست


آری، بهار آمد. هوا دلپذیر شد. گل از خاک بر دمید. پرستو به باز گشت زد نغمه امید. و بلبل با غزل خوانی دهد عشق را نوید
گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت

اما ببینیم که اندیشه نوروزی چگونه پیدا شد؟
فردوسی سالار سخن چنین می گوید
چون چمشید از کارهای کشوری آسود، بر تخت کیانی نشست و همه بزرگان کشوری و لشکری بر تخت او گرد آمدند وبر او گوهر پاشیدند. پس جمشید آن روز را که نخستین روز از فروردین و آغاز سال بود، نوروز نامید و جشن گرفت.
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آنروز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج تن، دل از کین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام ورامشگران بیاراستند
چنین روز فرخ از آن روزگار
بمانده ار آن خسروان یادگار


نوروز و بهار و عشق سه همزادند. اینک نرگسها در شیراز و لاله ها در دماوند جلوه گری می کنند
آمد نوروز در ایرانزمین
خاک ما شد رشک فردوس برین

پس چون چنین است بیایید پای کوبیم و دست بر افشانیم. ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار. راه در جهان یکیست و آن راه عشق و راستی ست

زنده و کامروا باشید

Thursday 26 February 2009

جنجال بر سر بحرین


این روزها دوباره گفتمان بحرین بر سر زبان ها افتاده است. بحرین که جز خاک ایران بوده است در سال 1971 با تبانی و بزدلی محمد رضا شاه و بدون تصویب مجلس وقت و توطعه انگلیس به تازیان واگذار شد. در آنموقع من چهارده سال داشتم و بانگ نفرین بر آن دولت سر دادم. بدرستی یاد دارم که رسانه ها ی ان روزگارـ ــ گویی آن زمان همه خبر نگار ها و روز نامه نگار ها را اخته کرده بودندــ با بوق کرنا خبر از اعطای استقلال ملوکانه به بحرین را دادند. از مجلس شورای ملی هم صدایی درنیامد.
میرزاده عشقی میگوید
بچنین مجلس و بر کر و فرش باید رید

شاه نه از کیسه خلیفه بلکه از کیسه مردم بخشید. فردای آنروز دوباره برای مردم فریبی با چند تا قایق رفتند و در جزایر سه گانه ایرانی ترقه در کردند که اینها از آن ایران است . ابلهانه بود. به اموال ایران شک داشتند
تاریخ گواه است. در زمان ساسانیان این مناطق و جمهوریه(امارات متحده) از آن ایران بودند. بخشیدن بحرین از طرف شاه غیر قانونی بوده و هست
عارف قزوینی می گوید: بردند بسرقت همه سیم و زر ایران یا رب بستان داد فقیران ز امیران

Thursday 12 February 2009

داستان های شیرین کلیله و دمنه

اولین بار که با کتاب کلیله و دمنه آشنا شدم یازده ساله بودم. تعطیلات عید نوروز بود و باتفاق خانواده به به مشهد رفته بودیم. در بازار مشهد چشمم به کلیله و دمنه افتاد. جلد آبی رنگی داشت که روی جلدش پر از نگاره جانوران بود. از پدرم خواستم که آن را برایم بخرد. آن موقع به خاطر نثر سنگینش نتوانستم ازش استفاده زیادی کنم. بعد از سالها دوباره کلیله و دمنه را بدست آوردم و بخواندنش نشستم. خود کتاب سرگذشت پر پیچ و خمی داشته است. در هر حال این کتاب آنچنان نثر شیرینی دارد که آدمی از خواندن آن سیر نمی شود. در پیشگفتار آن آمده است : این مجموع تا زبان پارسی میان مردمان متداولست بهیچ تاویل مهجور نگردد. آری درست است. از باب برزویه طبیب گرفته تا باب شاهزاده ها. همه آموزنده و پر از درس زندگیست. در جایی از این کتاب آمده است: اگر پادشاهی بسخاوت جهان زرین کند، یا بشچاعت ده مصاف بشکند، چون از حلم بی بهره بود بیک عربده همه را باطل گرداند و تمامی لشکر و رعیت را نفرت دهد

حلم: بردباری
مصاف: جنگ
سخاوت: بخشش

Tuesday 20 January 2009

Statin induced myopathy

ستاتین به دارو یی گفته می شود که کلسترول خون را پایین می آورد. این دارو ها اولین بار در سال 1987 معرفی شدند. آکنون سالانه صد میلیون نسخه از این دارو نوشته می شود. اما این دارو خالی از تاثیرات جانبی نیست. یکی از از این تاثیرات ناخواسته درد ماهیچه است. این درد یا آسیب رسانی می تواند بسیار شدید باشد. اگر کسی بعد از شروع مصرف ستاتین دچار درد ماهیچه ای یا عضلانی شد باید به پزشک مراجعه کند و از او بخواهد که کراتینین کیناز خون را اندازه بگیرد و اگر آن بالا رفته باشد و یا درد ماهیچه شدید باشد ؛ باید مصرف ستاتین متوقف شود و از دارو ی آلترناتیو استفاده شود

Friday 16 January 2009

بی بی سی و تلویزیون فارسی


بنگاه سخن پراکنی بی بی سی برنامه تلویزیونی فارسی خود را این هفته آغاز کرد. مخاطبان این فرستنده مردم ایران، افغانستان و تاجیکستان هستند. جمهوری اسلامی برنامه های این فرستنده را ضد ایرانی خواند. بی بی سی پایگاه ویژه ای در میان مردم خاورمیانه دارد. و این نه بخاطر برنامه های خوب این فرستنده است بلکه در نبود آزادی بیان و گفتار در این کشور هاست. شکی نیست که این بنگاه ازمنافع غرب و بویژه بریتانیا دفاع می کند. ولی چرا بی بی سی بیشتر از سایر بنگاه های سخن پراکنی طرفدار دارد؟ یکی از دلایلش این است که او به حرفه اش بخوبی وارد است. دلیل دیگر تحریف هوشمندانه خبر هاست. دلیل دیگر برجسته کردن خبر هایی که به نفع غرب است و ناچیز نشان دادن خبر هایی که به نفع مردم خاور میانه است. حتی گاهی برای رد گم کردن؛ دستور شاه را مبنی بر سانسور نام آیت الاه خمینی از برنامه هایش در زمان انقلاب اجرا نمی کند. البته اقبال بی بی سی کم رنگ تر شده است آنهم بخاطر زیاد شدن دیگر بنگاه های سخن پراکنی بویژه در امریکا. جای شگفتی است که چرا بریتانیا این همه پول خرج می کند و این همه مزدور اجیر می کند؟

Friday 9 January 2009

اکسیر جوانی

از روزی که ادمی پی به مرگ و نیستی خود برد و به ناچار مجبور است دست از لذت های این جهان بشوید، در پی اکسیر جوانی بوده
است و به قول خیام آن ایرانی زیرک
خیام اگرز باده مستی خوش باش
با ماه رخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش
و به همین خاطر دانش و خرد هم گویا با خیام که نافی خرافات است همگام است و به دنبال کشف اکسیر جوانی است چون میداند که بعد
از مرگ هر چه وعده دادند خیالبافی است. این اکسیر جوانی شاید م ک ـ 677 باشد. ماده ای که باعث ترشح و جمع آوری هورمون رشد در سالمندان می شود. اخیرا یک آزمایش کنترل شده ، خبر از این داده که این ماده شاید اکسیر جوانی باشد. افراد سالمندی که این ماده را استفاده کردند، اشتهای خوبی داشتند و بی ام دی در استخوان ران پایین رفت و قند خون با لا رفت. به نظر می رسد که این ماده توانایی افراد مسن را بالا ببرد. به هر حال تحقیقات در این مورد ادامه دارد و در نهایت دانش اکسیر جوانی را کشف خواهد کرد. ودانش اگر عمر را به هزار نرساند به صدوپنجاه اش خواهد رساند
می خور که فلک بهر هلاک من و تو
قصدی دارد بجان پاک من و تو
در سبزه نشین و می روشن می خور
کاین سبزه بسی دمد ز خاک و من وتو