Thursday 14 April 2011

صفر های ایران و صفرهای ترکیه

اینروزها گفتگو در باره صفرهاست ، صفرهای اسکناسها. گفتگو بر سر برداشتن و یا کم کردن صفرها ی پول ایران است. گفته می شود که سه صفر از صفرهای اسکناس هزار تومانی کم خواهد شد. همینکار چندین سال پیش در ترکیه اتفاق افتاد. اما، میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است. در سال شصت دو آنچنان تورمی در ترکیه وجود داشت که هر روز بها اجناس روزمره گرانتر میشد. هنگامی از فروشنده ترک می پرسیدی که چرا قیمت را بالا بردی؟ جواب میداد که: زام گلب." تورم هست". این تورم بلایی بر سر لیره ترکیه آورد که دیگر اسکناس های ترکیه از سنگینی این صفرها گوژپشت شده بودند. پس از دو دهه دولتمردان ترکیه توانستند کمر تورم را بشکنندو از تعداد صفرهای لیره کم کنند و لیره دوباره عزیز شد و بانکهای غربی خواهان خرید لیر شدند. دراین مدت ترکیه توانست جنبش کرد را آرام کند، صنعت توریسم را بهبود بخشد بطور یکه امروزه سالانه بیست میلیون گردشگر وارد ترکیه میشود. سرمایه گذاری خارجی را بشدت افزایش داد. و امروز پس از چندین سال نه تنها پول ترکیه ارزش خود را از دست نداد بلکه قدرت رقابتش با ارز های نامداربالا رفته است.
اما در ایران کم کردن صفرها نتیجه بخش نخواهد بود. چرا که هنوز بیست و دو درصد تورم وجود دارد. سرمایه گذاری خارجی در ایران تقریبا هیچ است. گردشگر پولدار غربی در ایران اندک است. و......چیز های دیگر. سی سال پیش یک دلار برابر هفت تومان بود اما اکنون یک دلار برابر هزاروصد تومان است. اگر تورم کاسته نشود پس از سی سال دوباره روز از نو روزی از نو.

Tuesday 5 April 2011

بحرین و لیبی

بحران و قیام های مردمی در کشور های عرب زبان آزمایش دیگری پیش پای کشور جهانخوار گذاشت. از این منظر میشود کشور لیبی و جزیره اشغالی بحرین را بررسی کرد. کشور لیبی وقتی اسیر ایتالیا یی ها بود، عمر مختار با کوشش ها ی فراوان آنها را از لیبی بیرون کرد. چندی بعد جناب سرهنگ قذافی کودتا کرد و تا کنون بیش از چهل سال است بر این کشور حکمروایی می کند. در زمان جنگ سرد سرهنگ قذافی از حمایت شوروی پشتگرم بود و مردمان کشور باختر او دیوانه میدانند. همگان به یاد دارند که خلبانان مستر ریگان قصر قذافی را ببمباران کردند و دختر کوچک او جانش را از دست داد. جناب سرهنگ پس از فروپاشی شوروی هوا را پس دید و با امپریالیسم کنار آمد و همین اواخر برنامه هسته ای خود را تحویل غرب داد و از همین راه بود که کشور های باختری کمی به برنامه ی هسته ای ایران پی بردند.
در کل نه مردم و نه سیاستمداران غرب دل خوشی از قذافی ندارند. اکنون که مردم لیبی از دست این دیکتاتور به تنگ آمدند و دست به قیام زدند ناتو به تکاپو افتاده تا شاید رژیمی دلخواه و همسو با باختر بر سر قدرت بیاورد. از همین پلاتفرم در ظاهر حمایت از مردم لیبی و در باطن سر کار آوردن رژیم دلخواه. اما وفتی دید که قیام کنندگان احتمال دارد رژیمی ندوستدار باختر بر سر کار بیاورند، کمی عقب نشینی کرد تا بلکم با قذافی مذاکره کند و از افتادن رژیم بدست افراطیان و واپسگرایان جلوگیری کند. تا انجایی که تونی بلر گفت بابا این قذافی با ما همکاری می کند و باید جوری با او کنار یاییم.
اما موضوع بحرین پیچیده تر است. امریکا در آنجا پایگاه نظامی دارد. خلیفه بحرین نوکر حلقه بگوش امریکا و انگلیس است. و مردم شیعه آنجا را بشدت سرکوب میکند. در اینجا اگر رژیم مردم را قتل عام کند تا هنگامی که موضع ایران این باشد که هست، غرب این قتل عام را به خاطر منافعش نادیده می گیرد.

Wednesday 30 March 2011

چراغ چشمهایت

چراغ چشمهایت
قبیله ی عشق را
رهبریست در راه کوچ بزرگ
کوچ رهایی.
بالهایت شایسته رهاییست.
در این دیار رنج
چه حاصل
بوسه بر لبهای مرده.
این بغض مستور
این اشک پنهان
سالهاست
در تن و جان است همچنان.
این بالهای بسته
این حسرت نهفته
سالهاست
به امید رهایی، به انتظار نشسته.
کپنهاک مهر ماه هفتادویک

Thursday 10 February 2011

دیکتاتور ها و زورگویان جارو می شوند

.
دیروز بن علی امروز مبارک و فردا .... دیکتا تور ها کی می خواهند بفهمند.
کشته ی غمزه تو شد حافظ ناشنیده پند
تیغ سزاست هر که را درک سخن نمی کند.
مردم بیچاره، بی حقوق و گرسنه در خاور میانه بستوه آمدند. از دست زور گویان بستوه آمدند. تا کی ستم ، تا کی بی داد، آدمی نمی تواند باور کند که در یک گوشه دنیا حقوق سگها و خوکها بیشتر و بهتر از حقوق انسان های خاور میانه است. مگر می شود کسی اینقدر به هموطن خود به خاطر قدرت و پول و مقام ستم روا دارد. هموطن خود را شکنجه کند ، به بند کشد. اورا بکشد. این دیکتاتورها در در یک جامعه آزاد ، ارزش خرمهره را هم ندارند.
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف می شکند بازارش
اینقدر این آدمها پست هستند که حق زندگی برای نه تنها دشمن بلکه برای هموطنان خود بیز قائل نیستند. اینان ترسو هستند که از تظاهرات کوچک هم واهمه دارند و به همین سبب به مردم خود اجازه هیپچ حرکتی نمیدهند. ستمی که بر مردم مصر رفته کمتر از دیگر ملتها نیست. دیکتاتور ها حتی توانایی شناخت منافع کشور خود را ندارند و در نهایت به خواری از اریکه قدرت پایین کشیده می شود.
امریکا دوست و حامی مبارک اکنون سالیان دراز است که اورا با حمایت مالی بر سر قدرت نگاه داشته است. امروز که سیل خروشان مردم مبارک را با خود می برد و کشور جهانخوار نگران است و تلاش مذبوحانه می کند تا شطرنج سیاسی بعد ازمبارک دوباره به نفع امریکا باشد. آینده نشان خواهد داد که مردم مصر میتوانند یک رژیم مردم سالار بر قرار کنند یا نه.
حرکت های این چند ماه نشان داد که قدرت دیکتاتور ها به جرقه ای وابسته است و گویا دوران دیکتاتور ها فرا رسیده است.
تیغ سزاست هر که را درک سخن نمی کند

Sunday 16 January 2011

شورش در تونس

این روز ها شاهد تظاهرات گسترده در کشور کوچک شمال افریقا، تونس هستیم. بن علی ریئس جمهور مادام العمر و دیکتاتور این کشور به دوستان مرتجعش در عربستان پناه برد. من دو سال پیش برای تعطیلات به تونس رفتم. شرایط اجتماعیش مانند زمان شاه ایران بود. آزادی هایی اجتماعی تا حدودی رعایت می شد. در شهرکهای ساحلی اش توریست ها می توانستند بدو ن کرست و.... آزادانه در ساحل استراحت کنند. اما همین آقای بن علی، مانند شاه هر حرکت سیاسی را در نطفه خفه کرده بود و رژیم تک حزبی ایجاد کرده بود.. تفریگاهها و هتل های ساحلی بسیار آرامش بخش و دلپذیر بودند. بوی عاشقانه یاسمین ها و رنگ های گوناگون گل ها در امتداد خیابان ها و کوچه ها آدمی را به دور دست های خیال می برد. آبهای لاجوردی، ساحل شنی، رستوران ها ، کباب و شراب، خانم های پری پیکر و آقایان سیاوش گونه، خلاصه بعد از چند روز گفتم یه سری هم بزنم به جنوب کشور و خبری بگیرم. میدانستم که شهری در تونس است بنام القیروان یا قیروان که در مسیر اطراق کاروانهایی بوده و هست که از افریقای مرکزی به شمال اقریقا می آییند. این شهر کوچه هایش بسیار تو در تو است و بدون شماره و نام . شکل قدیمی خود را حفظ کرده است . برای دیدن این بخش از شهر احتیاج به راهنما است. در این شهر مسجدی بود با معماری ویژه. ناصر خسرو قبادیانی در مسیرش از شهر گدشته بود. تعجب کردم و سپس آفرین به ناصر خسرو که چگونه و با چه زحمتی با وسایل مبتدی آن زمان توانسته ازاین مسیر عبور کند، چرا که من با خودرو هم نگران بودم که در آنجا از گرما و سختی به هلاکت برسم. جای عجیبی بود. ولی این چیز هایی را که در مسیرم دیدم یک آسمان با آن چیز هایی که در شهرک های ساحلی بود، توفیر داشت. فقر عمومی غوغا می کرد. در تمام معابر عمومی انگاره بن علی را زده بودند. قدرت خود را به رخ زحمتکش تونسی می کشید. دیدی چه شد. آو هم مانند شاه ایران آواره شد و حتی فرانسه هم اجازه ورود به هواپیمای بن علی نداد تا اومجبورشود به پیش دوستان مرتجع عربش برود. باشد تا دیکتا تور های زمان هم عبرت بگیرند.

Saturday 1 January 2011

جای تاسف دارد

چند هفته پیش سفری به ایران داشتم. هنگام برگشتن، برای خرید کتاب سری به کتابفروشی زدم. چند تا کتاب خریدم از جمله اشعار فرخی سیستانی و رودکی. کتاب رودکی به کوشش استادی از دانشگاه تهران بنام دکتر خلیل خطیب رهبر در سال هزار و سیصد وچهل و سه به جاپ رسیده است. شعر های رودکی بسیار نغز و دلپذیر است. این استاد محترم واژ ه هایی را که سخت و مفهوم نیست
به فارسی ساده برگردانده است. در موقع خواندن کتاب به توضیحی برخورد کردم که متاسف شدم. اصلا باور ندارم که این توضیح از یک استاد دانشگاه در ایران باشد. اینطور بنظر می رسد که فرد نویسنده این خط ، ضد ایران بوده است. در شعر پایین، واژه کوری را چنین توضیح داده است:
ای مج کنون توشعر من از بر کن و بخوان
از من دل و سگالش از تو تن و روان
کوری کنیم و باده کشیم و بویم شاد
بوسه دهیم بر دو لبان پریوشان
کوری : نشاط لغت فرس اسدی، ولی بحدس استاد بدیع الزمان این کلمه گوری باید باشد بمعنی گبری، گبر یعنی آتش پرست و کافر .
واژه گبر ساخته عریها برای ایرانیان زردشت است . ایرنیان آتش را جز نعمت می دانستند و آن نماد روشنایی است و تکه ای از خورشید. ایرانیان زردشت نه تنها کافر نیستند بلکه به خدای ایران زمین ایمان دارند که پیامبرش اشو زرتشت کتاب آسمانیش اوستا است. من اصلا نمیخواهم باور کنم که این واژه ها از آن استاد می باشد. واقعا این عربها چقدر به ایرانیان در زمان خودش ظلم کردند که هنوز هم بر علیه خود این چنین می نویسند. آری ستمی که هنوز به رشته تحریر نیامده است. بعنوان نمونه از جنبش هایی که بعد از فتح الفتوح یکم بوقوع پیوست نام برده نمی شود، یعنی درست بعد از این حمله تا پنجاه / شصت بعد . تنها حدود یک قرن بعد از جنبش هایی که بر علیه اعراب در ایران اتفاق افتاد ، گذری یاد می شود. مانند سفید جامگان، سرخ جامگان، جنبش مازیار پسر قارن