بهار
دگر بار بهار آمد
بهار با گل و چمن آمد
تاریکی و سردی و سرما برفت
تاریکی و سردی و سرما برفت
روز روشن با سروناز آمد
در حیاط درخت اقاقی پیر
در حیاط درخت اقاقی پیر
گل داد و به سلام آمد
دوران ابر و مه سپری شد
دوران ابر و مه سپری شد
ماه به سلام خورشید آمد
شب بود و شمع و گل و پروانه
شب بود و شمع و گل و پروانه
بلبل نیز به جمع مستان آمد
چون کمند خیال رها شد
چون کمند خیال رها شد
آن توسن صد آرزو آمد
کژدم غربت کوچ کرد
کژدم غربت کوچ کرد
چونکه خسرو دوران آمد
راز خود به کس نگفتم
راز خود به کس نگفتم
تا که آن محرم اسرار آمد
مستم و نشناسم سر ز پا
مستم و نشناسم سر ز پا
©چونکه آن ساقی سیمین بر آمد
اردیبهشت هشتادو چهار مجید شهریاری
2 comments:
زکوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل بر افروزی
نوروزتان خجسته
مریم
مرسی عزیزم
Post a Comment