Thursday 12 February 2009

داستان های شیرین کلیله و دمنه

اولین بار که با کتاب کلیله و دمنه آشنا شدم یازده ساله بودم. تعطیلات عید نوروز بود و باتفاق خانواده به به مشهد رفته بودیم. در بازار مشهد چشمم به کلیله و دمنه افتاد. جلد آبی رنگی داشت که روی جلدش پر از نگاره جانوران بود. از پدرم خواستم که آن را برایم بخرد. آن موقع به خاطر نثر سنگینش نتوانستم ازش استفاده زیادی کنم. بعد از سالها دوباره کلیله و دمنه را بدست آوردم و بخواندنش نشستم. خود کتاب سرگذشت پر پیچ و خمی داشته است. در هر حال این کتاب آنچنان نثر شیرینی دارد که آدمی از خواندن آن سیر نمی شود. در پیشگفتار آن آمده است : این مجموع تا زبان پارسی میان مردمان متداولست بهیچ تاویل مهجور نگردد. آری درست است. از باب برزویه طبیب گرفته تا باب شاهزاده ها. همه آموزنده و پر از درس زندگیست. در جایی از این کتاب آمده است: اگر پادشاهی بسخاوت جهان زرین کند، یا بشچاعت ده مصاف بشکند، چون از حلم بی بهره بود بیک عربده همه را باطل گرداند و تمامی لشکر و رعیت را نفرت دهد

حلم: بردباری
مصاف: جنگ
سخاوت: بخشش

No comments: