Monday 31 March 2008

حقوق پایمال شده زنان

امروز اگر پای صحبت زنان بنشینی ، در صد عظیمی از آنان واقف به حقوق پایمال شده خود هستند. به همین خاطر صحبت از تفسیر آن نیست، بلکه باید صحبت از تغییر و جلوگیری از حقوق پایمال شده باشد. چاره این کار ایجاد تشکیلات مستقل و سازماندهی در جهت تجدد و آزادی است. یکی از پارا مترهای تجدد طلبی و آزادی خواهی این است که پوسته و افکار ارتجاعی بدور انداخته شود. پیشگام و پیشرو بودن شجاعت و درایت می خواهد.
تا نگرید طفل کی نوشد لبن
تا نگرید ابر کی خندد چمن
این حقیقتی است که زنان با وضع اقتصادی بهتر، در دفاع از حقوق اجتماعی خود تواناتر هستند
حالا چاره کار چیست؟ برای بدست آوردن حقوق پایمال شده، شیوهای گوناگون وجود دارد. یکی ازاین شیوه ها می تواند مبارزه قهرآمیز باشد. دیگری میتواند از طریق قانون گذاری باشد. سومی میتواند از طریق ایجاد ترند و فرهنگ باشد. تفسیر کردن بدرد نمی خورد بلکه تغییر دادن بدرد می خورد
یک مثال معمولی: وقتی شوهر از دنیا میره به همسر او ارث زیادی نمیرسد بویژه اگر شوهر متمول نباشد. بطور واظح بیشتر ارث به فرزندان میرسد. ولی در کشور های راقیه وارث در درجه اول همسر است. در اینجا پیشرو میتواند نقش بازی کند و با ایجاد ترند، فرهنگ سازی کند. و زنان می توانند در هنگام قرارداد ازدواج، در سند عقد قید کنند که بعد از مرگ، تمام یا نیمی از دارایی شوهر به ایشان برسد. بدین طریق زنان ــ خاصه آنان که حقوق بازنشستگی ندارندــ می توانند از زندگی با ارزش و قابل احترام برخوردار باشند.
وقتی بانو صدیقه دولت آبادی روزنامه زبان زنان را در سال ١٢٩٨ خورشیدی یا ٥١٣٧ باستانی منتشر کرد، هدفش بیدار کردن زنان از خواب نا آگاهی بود. شاید یکی از دلایلی که زنان در خاور میانه نتوانستند به حقوق حقه خود شان برسند، این باشد که نیروی پیشرو که در راس هرم قرار دارد با قائده ارتباط تنگاتنگ ندارد. بخاطر اختلاف طبقاتی شدید بین زنان، اگر چه مافع استراتژی زنان یکی است اما منافع تاکتیکی آنان توفیر بسیار دارد

Saturday 29 March 2008

جدال ١٠

....دنباله
هوا کم کم تاریک می شد. دلم می خواست هر چه زودتر به شهر بر گردم و با چند نفر صاحب نظر این جربان را در میان بگذارم
هنگامی که خواستم برگردم رو به خر سیاه کردم و گفتم: ای خر سیاه؛ من دیگر نمی توانم با تو بیشتر ازاین چانه بزنم. من دارم برمیگردم شهر. به شما پیشنهاد می کنم که هر زودتر این دیوار را خراب کنید و ساکت و آرام بر گردید پیش صاحبتان. من هم قول می دهم که عرایض شما را به مقا مات کشوری و لشکری برسانم. و احیانا" اگر مقدور بود به بهبود وضع شما فکری بکنند. اگر غیر از این باشد، شما اخلال گر حساب می شوی و با اخلال گران هم طبق قانون رفتار می شود. دیگر خود دانی و خدایت
وقتی رسیدم خانه شام را خوردم و بعد تلفن را بر داشتم و گذارش را دادم و قول گرفتم که تا اطلاع ثانوی من هیچگونه عملی انجام نگیرد. بعد به چند نفر از زیرکان دین و دولت تلفن زدم و آنها را به یک جلسه فوری دعوت کردم
بعد از گفتگو های فراوان و صحبتهای ضد خری، تصمیم بر این شد که تا دیر نشده کلک قضیه را بکنیم. بعد از اتمام جلسه، چند چتول عرق به سلامتی امرای لشکری و کشوری زدیم. فردای آنروز......ادامه دارد

Sunday 23 March 2008

ایست قلبی


شناسایی ایست قلبی و معالجه سریع آن، پروگنوز بیماررا بهتر می کند. معالجه درست و صحیح ایست قلبی هم شانس نجات دادن بیمار را بالا می برد. امروز اکثر پزشکان متفق القول هستند که ماساژ(فشار ) قلبی مهمترین حلقه در زنجیر معالجه ایست قلبی است. قبلا پیشنهاد می شد که ایست قلبی با تنفس مصنوعی، ونتیلاشن ، شروع شود اما تحقیقات تازه نشان داده است که معالجه ایست قلبی باید با ماساژ قلبی آغاز شود.
تشخیص ایست قلبی ساده است. اگر بیمار بیهوش باشد و نفس نکشد و نبض نداشته باشد دچار ایست قلبی شده است. البته اگر این اتفاق در بیرون از بیمارستان پیش بیاید ، باید فرد بلافاصله بعد از درخواست کمک شروع به ماساژ قلبی و تنفس دهان به دهان ویا دهان به بینی کند. به نسبت سی به دو. یعنی سی فشار و بعد دو تنفس مصنوعی
تازه گی در انیستیتو کارولینسکا سوئد پژوهشی انجام داده اند که نشان دهنده این مهم است که تا ثیر ماساژ قلبی تنها، کمتر از اثر ماساژ قلبی توام با تنفس مصنوعی نیست. اما تنفس مصنوعی بتنهایی تقریبا و اصلا بی تاثیر بود. از این پژوهش می شود این نتیجه را گرفت که ماساژ قلبی در معالجه ایست قلبی اهمیت وایتال دارد. این به این خاطر است که هنوز بعد از ایست قلبی یعنی در آن چند دقیقه نخست، به اندازه ای اکسیژن در شش ها هست که بشود از خطر مرگ رهایی یافت. مهم این است که این اکسیژن به مغز برسد و آن هم فقط با ماساژ قلبی می رسد. نتیجه کلی این که بعد از ایست قلبی، ماساژ قلبی و تنفس مصنوعی اهمیت وایتال دارد

Wednesday 12 March 2008

بهار



دگر بار بهار آمد
بهار با گل و چمن آمد
تاریکی و سردی و سرما برفت
روز روشن با سروناز آمد
در حیاط درخت اقاقی پیر
گل داد و به سلام آمد
دوران ابر و مه سپری شد
ماه به سلام خورشید آمد
شب بود و شمع و گل و پروانه
بلبل نیز به جمع مستان آمد
چون کمند خیال رها شد
آن توسن صد آرزو آمد
کژدم غربت کوچ کرد
چونکه خسرو دوران آمد
راز خود به کس نگفتم
تا که آن محرم اسرار آمد
مستم و نشناسم سر ز پا
©چونکه آن ساقی سیمین بر آمد

اردیبهشت هشتادو چهار مجید شهریاری

Monday 3 March 2008

نوروز

زمستان با تمام سر سختی که داشت
کوچ کرد و بهار مژده گشودن پنجره هارا می دهد
اگر لحظه ای سکوت کنی، صدای پایکوبی
اطلسی ها و آهنگ گلهای شیپوری را از دور دست خواهی شنید