Sunday 14 October 2007

میهن پرستی

گه سکندر، گه عرب، گاهی مغول، اکنون فرنگ
یک عروس و چند شوهر ملک دارا را ببین


در هر کشوری آدم های جورواجوری زندگی می کنند. و از این منظر هر کدام جایگاهی در جامعه دارند. در ایران ما هم که کشوری گسترده است و قوم های چند گانه را در دامن خود جای داده است ، این جورواجوری بیشتر است. اینجوری به نظر می رسد اکثر ایرانی ها دارای عرق میهن پرستی هستند و ایران را دوست دارند. به عنوان مثال به این شعر از پژمان بختیاری توجه کنید
اگر ایران بجز ویرانسرا نیست
من این ویران سرا را دوست دارم
اگر تاریخ ما افسانه رنگ است
من این افسانه ها را دوست دارم
نوای نای ما گر جانگدازست
من این نای و نوا را دوست دارم
اگر آب و هوایش دلنشین نیست
من این آب و هوا را دوست دارم
به شوق خار صحرا های خشکش
من این فرسوده پا را دوست دارم
من این دلکش زمین را می پرستم
من این روشن سما را دوست دارم
اگر بر من ز ایرانی رود زور
من این زورآزما را دوست دارم
اگر آلوده دامانید اگر پاک
من ای مردم شما را دوست دارم

این جمله ها بسیار زیبا هستند و در دل آدمی می نشینند. و واقعا نشان می دهد که شاعر چقدر ایران را دوست داشته است. ای کاش برخی از روشنفکران و سیاسیون، که من شک دارم در ایرانی ماندنشان، از این شعر الهام می گرفتند و بازنگری به کردار و گفتارشان می کردند. یکی از مسا ئلی که فکر خیلی از ایرانیان را مشغول کرده مسئله بحران هسته ای است. شکی نیست که هر ایرانی آزاده ای خواهان دستیابی ایران به انرژی هسته ای می باشد. این حق هر کشوری است. ولی دستیابی به سلاح هسته ای یک مقوله ای دیگر است. من این برداشت را دارم که ایرانیان به خاطر نوع فرهنگی که دارند، به دنبال سلاح هسته ای نیستند. به این دلیل که خود داوطلبانه عضو آژانس هسته ای شدند. خلق و خوی ایرانیان فکر نکنم تغییر کرده باشد. اما به رژیم ایران این اتهام زده می شود که به دنبال دستیابی به سلاح هسته ای می باشد. این هم یک بحث دیگر است
از این راستا بخشی از اپوزسیون رژیم ایران دست به افشا گری و جاسوسی در باره فعالیت های هسته ای ایران زده است. فاجعه آمیزتر آنکه این افراد با جنگجوترین محافل فرنگی و امریکا همسو شدند و خواهان حمله نظامی به ایران هستند. این ها دلیل می آورند که اگر رژیم اسلامی ایران به سلاح هسته ای دست یابد، قدرت منطقه ای خواهد شد و سرنگونی آن مشکل خواهد شد. و فراموش کرده اند که وقتی از اجنبی کمک گرفته شود باید به آنها سواری هم داده شود.. هر میهن پرستی می تواند سیاسی و روشنفکر باشد ولی هر سیاسی و روشنفکری نمی تواند میهن پرست باشد. باید به این افراد گوشزد شود که شوروی بزرگترین قدرت اتمی از بیرون مورد تهاجم قرار نگرفت
مثلا بعضی از این افراد که اجیر بنگاهای سخن پراکنی بیگانه شدند و روشنفکرانی که مستظهر به بیگانه هستند، فکر نمی کنند که هر حمله و جنگ در ایران دودش اول به چشم فقیرترین افراد جامعه می رود. جنگ طلبی ویژه اهریمن است. در آرامش الماس پدید می آید و در طوفان و ناآرامی کلوخ درست می شود
البته این حق هر کسی است که برای حقوق سیاسی خود مبارزه کند و طالب قدرت سیاسی باشد. ولی مرز این حقوق سیاسی تا به کجاست ؟ آیا حریفان سیاسی را هم باید کشت؟ بد بختانه سراسر تاریخ ایران مملو از کشتن و قلع و قمع حریفان ورقیبان سیاسی می باشد. گویا این شب پایانی ندارد. شاعر حماسه سرای ایران می گوید
پدر کشتی و تخم کین کاشتی
پدرکشته را کی بود آشتی
و این دور باطل ادامه دارد
ولی من در این فکر هستم کسانی که خواهان حمله بیگانگان به ایرانند و دلیل این دیوانگی را نجات ایران می دانند؛ خود نتوانستند حتی با نزدیکترین متحدان سیاسی خود به همکاری برسند. آیا این سوال پیش نمی آید که اینها حتی در ایران هم یکدیگر را تحمل نخواهند کرد؟ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. آری
خاکم به سر، ز غصه به سر خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت چه خاکی به سر کنم.

No comments: