Saturday 30 June 2007

دست نگارینش

زیبا رویی که عطش دل سعدی گرانمایه را می خواباند

واقعا سعدی استاد سخن است و سخنوری و سخندانی نعمت و خصلتی والاست. حکایت زیر خوردن آبی عطش نشین از دست زیبا رویی که به سعدی دوباره جان بخشید
حکایت
یاد دارم که در ایام جوانی گذری داشتم بکویی و ماهروئی در تموزی(مدت ماندن آفتاب در برج سرطان) که حرورش دهان بجوشانیدی و سمومش مغز استخوان بخوشانیدی(خشک کردن) از ضعف بشریت تاب آفتاب نیاوردم و التجا بسایۀ دیواری بردم مترقب (امیدوار) که کسی حر تموز از من ببرف آبی فرو نشاند که ناگاه از ظلمت دهلیزخانه روشنائی تافت یعنی جمالی که زبان فصاحت از بیان صباحت او عاجز آمدی چنانچه از شب تار صبح بر آید یا آب حیات که از ظلمت بدر آید قدحی برف آب در دست گرفته و شکر در آن ریخته و بعرق در آمیخته ندانم بگلابش مطیب کرده بود یا قطرۀ چند از گل رویش در آن چکیده فی الجمله شربت از دست نگارینش بگرفتم و بخوردم و عمر گذشته از سر گرفتم

No comments: